آزادى" يعنى رهايى کامل از قدرت و حاکميت اقتصادى، سياسى و فرهنگى سرمايه و سرمايه دارى، يعنى رهايى از کليه روابط، مناسبات و نهادهاى اسارت آور و سرکوبگر جامعه بورژوايى، يعنى رهايى از چنگال بردگى مزدى، رهايى از انقياد طبقاتى، رهايى از سرکوب ماشين دولتى بورژوازى، رهايى از بى حقوقى سياسى و انقياد فرهنگى، رهايى از پيله مذهب و پندارها و قوانين و ارزش هاى خرافه آميز و عقب مانده جامعه موجود، رهايى از ستم هاى مذهبى، قومى و جنسى، رهايى از فقر و فلاکت، جهل و خرافه و کل تبعيضات و مصائب جامعه بورژوايى .
"برابرى"، يعنى نه فقط برابرى حقوقى و قانونى، نه فقط برابرى شهروندان جامعه از هر قوم و نژاد و جنسيت، بلکه برابرى در امکانات مادى، در دسترسى به ابزارهاى ارتقا و شکفتن استعدادهاى فردى و اجتماعى، برابرى در توليد و در زيست، برابرى در اعمال اراده در سرنوشت اقتصادى، سياسى و اداره جامعه خود ـ برابرى در بهره مندى از محصولات مادى و معنوى کار و تلاش اجتماعى و برابرى در مبارزه براى فايق آمدن بر هر عقب ماندگى و کمبود ـ برابرى اى که تنها با درهم کوبيدن مالکيت خصوصى بورژوايى بر وسايل توليد و مبادله، ازميان بردن بردگى مزدى و قرار دادن وسايل توليد و ثروت جامعه در مالکيت جمعى و اشتراکى کليه انسانهاى سهيم در فعاليت اجتماعى حاصل ميشود .
"حکومت کارگرى"، يعنى حکومت طبقاتى کارگران، حکومت استثمار شدگان و توليد کنندگان کل ثروت جامعه بر عليه استثمارگران، حکومت بردگان مزدى امروز و ناجيان فرداى جامعه، حکومت کسانى که جامعه، نفس موجوديت و ثروت آن، بر کار و تلاش مدام آنها بنا شده است، حکومت کارگرى يعنى طبقه کارگر متشکل بعنوان قدرت و طبقه رهايى بخش حاکم. حکومت کارگرى يعنى حکومت سرکوب مقاومت استثمارگران در برابر رهايى بشريت تحت ستم. حکومت کارگرى يعنى ديکتاتورى پرولتاريا عليه مدافعان فقر و فلاکت و استثمار و جهل و خرافه. حکومت کارگرى يعنى دمکراسى براى کارگران و زحمتکشان و استثمار شوندگان و سرکوب براى استثمارگران. حکومت کارگرى يعنى ضمانت اجرايى واقعى آزادى و برابرى.